خساست طنز تلخ زندگی است

خساست طنز تلخ زندگی است

چقدر در زندگی با انسان های بخیل و خسیس رو به رو شده اید ؟ یا خودتان احساس می کنید خدانکرده حتی کمی این خصلت را در خود دارید ؟ در حقیقت خساست یک طنز تلخ است که شاید در بسیاری مواقع ریشه آن را می شود در زود قضاوت کردن یا عدم آگاهی هم پیدا کرد و شاید اصلا وجود نداشته است .

می دانم هم من و هم شما می فهمیم که داستان چیست اما باز هم کمی گیج کننده است چون هنوز دقیقا نمی توانیم بگوییم رفتار فردی از روی خساست است یا خیر.

خساست طنز تلخی است چون نمی خواهیم باشد

خساست هم یک جور شوخی و طنز است هم کسی دوست ندارد که با خسیسی مواجه شود و به همین دلیل در حالی که طنز است تلخ هم هست .

داستان کوتاه این پادکست هم همین موضوع را بیان می کند در حالی که لبخند را روی لبان شما می نشاند که می تواند یک طنز باشد ، از طرف دیگر هیچ کدام از ما دوست نداریم در واقعیت اینچنین باشد .

در این پادکست چه می شنویم ؟

در این پادکست با صدای مهران بهروزی داستان کوتاهی از بخیلی را خواهیم شنید که به مهمانی بخیل دیگر می رود ، صاحب خانه از پسرش می خواهد که به بازار برود و از بهترین گوشت قصابی خرید کند و بیاید . پسر به قصد خرید گوشت می رود و بعد از قصابی به بقالی می رود تا کره بخرد و بعد به دکانی می رود که شیره انگور بخرد و در نهایت دست خالی باز می گردد . حال چرا دست خالی به خانه می آید را پیشنهاد می کنم بقیه داستان را خودتان بشنوید تا متوجه شوید .

البته متضاد بخیل بودن هم می تواند ولخرجی باشد که طبیعتا آن هم خوب نیست و تعادل می تواند شیرینی را به هر زندگی هدیه دهد ، همه چیز درست و اندازه و سرجای خودش می تواند مفید ، نیکو و پسندیده باشد .

مطلب پیشنهادی :

امروز ببخشیم و محبت کنیم ، فردا دیر است