اگر انتظارها برآورده نشدند، چکار کنیم؟

اگر انتظارها برآورده نشدند، چکار کنیم؟

 اثر نیروی انتظار در بهبود عملکرد و شرایط و قوانین آن را در مطالب قبلی بررسی کردیم اما این انتظارها زمانی شیرین هستند که در جهت رسیدن به اهداف ما باشند و ارتباطی با دیگران نداشته باشند و پسندیده تر این است که انتظارهای خود را از دیگران به حداقل برسانیم و یا حتی از دیگران هیچ انتظاری نداشته باشیم. حال اگر به هر دلیلی انتظارهای ما برآورده نشد و به آن نرسیدیم چکار کنیم؟

اگر انتظارها برآورده بشوند که همه چیز عالی است و ما خوشحال می شویم اما اگر برآورده نشوند انگار با یک تهدید جدی در مورد بقاء مواجه می شویم و مغز ما سیگنالی می فرستد که زندگیمان در خطر است و در این شرایط معمولا دچار خشم می شویم و اگر این خشم مدیریت نشود ممکن است به خشونت برسد یا حس قربانی بودن، حس شکست، حس بدبختی به ما دست دهد.

مثلث کارپمن چیست و چرا اکثر انسان ها می خواهند قربانی باشند؟!

مثلث کارپمن (Karpman drama triangle) که توسط استیون کارپمن طراحی شده است یک چرخه معیوب خشونت است که راس های این مثلث سه شخصیت یعنی آزاردهنده، قربانی و ناجی قرار دارد. اگر به هر نحوی وارد این چرخه معیوب بشویم بازنده هستیم و این چرخه هیچ برنده ای ندارد.

آزار‌دهنده همان کسی هست که در این چرخه زور می گوید و در جایگاه قدرت قرار دارد. قربانی شخص بدبخت و مظلوم این چرخه است که هیچ مسئولیتی را نمی پذیرد و همه تقصیرها را گردن این و آن می اندازند و با اینکه به ظاهر شکست خورده این بازی است اما در باطن خوشحال است که بار هیچ مسئولیتی روی دوش او سنگینی نمی کند که متاسفانه اکثر آدم ها ترجیح می دهند قربانی باشند. ناجی شخصی است که می خواهد ظاهرا به قربانی در این چرخه کمک کند و پیشنهاداتی هم می دهد اما در عمل کار خاصی انجام نمی دهد.

راه خروج از مثلث کارپمن چیست و بعد از آن چه می شود؟

راه خروج از این مثلث خیلی هم سخت نیست فقط کافی است که خشونت را کنار بگذاریم، ظالم را از مظلوم جدا کنیم و قربانی مسئولیت اعمال خود را بپذیرد. با انجام این کارها از این مثلث معیوب خارج می شویم و وارد مثلثی به نام مثلث TED می شویم که در این مثلث شخص قربانی تبدیل می شود به مسئول، ناجی تبدیل می شود به راهنما و آزاردهنده در این مثلث تبدیل می شود به یک فرد چالشگر و مبارز.

 فرق مسئول با مقصر

و در آخر اگر بتوانیم فرق مقصر و مسئول را به درستی تشخیص دهیم می توانیم در یک چرخه درست و برنده قرار بگیریم. مقصر عامل و باعث و بانی انجام کار است و می تواند مجرم باشد اما مسئول می تواند مقصر باشد یا نباشد اما خلاق است و به دنبال راه حلی برای برطرف کردن مشکل است. برای مثال در یک اداره شاید کارمند مقصر و حتی مجرم باشد اما رئیس این اداره مسئول است و باید مسئولیت این ماجرا را بپذیرد تا هیچ کس وارد چرخه معیوب کارپمن نشود.