می بخشم ولی فراموش نمی کنم !! چی را فراموش نمی کنم ؟ اصلا یعنی چی ؟ این نوع بخشیدن چه خاصیتی دارد ؟ آزار و اذیت خودمان ؟ شرط و شروط می گذاریم ؟ تا طرف نیاید عذرخواهی کند من نمی بخشم . من بزرگوار هستم که می بخشم وگرنه طرف لیاقت بخشش من را ندارد و امیدوارم در آینده روزی محبت های من را جبران کند .
واقعا چه فرقی دارد ، چه اتفاقی افتاده است و برای چه چیزی می بخشیم ؟ می بخشیم برای خودمان یا برای شخصی که می خواهیم او را ببخشیم ؟
می بخشم چون دوست دارم آزاد ، رها و شاد زندگی کنم
یاد یکی از سمینارها دکتر شاهین فرهنگ افتادم ، دکتر یکی از حاضرین سالن را روی سن آورد و به او گفت دو دست خود را به صورت افقی به طرفین بدن باز کند و بعد دو لیوان کاغذی پر از آب را در دست های آن فرد گذاشت و به آن شخص گفت این دو لیوان را تا پایان سمینار نگه دارد . بارها دست های آن شخص می افتاد و آن لیوان ها به ظاهر سبک به مرور زمان سنگین و سنگین تر می شدند تا جایی که دیگر نتوانست تحمل کند و لیوان ها را زمین گذاشت و بعد از زمین گذاشتن لیوان ها نفس راحتی کشید .
این یعنی رهایی ، یعنی آزادی ، یعنی شادی . با کینه ، دشمنی و تنفر فقط خودمان را آزار می دهیم و طرف مقابلمان اصلا متوجه این مسائل نخواهد شد . سال هاست که از نظر علمی اثبات شده است که با بخشیدن می توانیم استرس و فشار خون خود را کم کنیم و به سلامت خود کمک کنیم .
دیگر کافی است ، اصلا لازم نیست این لیوان های سنگین به ظاهر سبک کینه و تنفر را سالیان سال با خود حمل کنیم ، زمین بگذاریم .
به نام ایزد بخشنده بخشایشگر مهربان
درود بر شما
مانند همیشه مطالب بسیار اموزنده کامل و دقیق با همان دلواپسی همیشگی که در پس نوشته هایتان میتوان دید، از شما سپاسگزارم و از خدایی که در همین نزدیکیهاست خدایی که قدرت دیدن توان نوشتن و لذت گذشت را به همگان عطا فرمود و خود بزرگترین بخشنده هاست. بررسی زیبایی کردید، بله همانطور که فرمودید دیگر کافیست بندها را از پا باز کنیم وزنه ها را زمین بگذاریم و لذت ببریم از بخشیدن که با بخشش دو طرف ماجرا شاد میشوند یکی آنکه بخشیده میشود و دومی بخشیده شده
به نظرم عجیبترین بخششها مربوط به خود شخص است اینکه انسان مجبور بشود خودش خودش را ببخشد، چون انسان در برابر خودش هم پاسخگوست، بابت کاری که انجام داده یا انجام نداده ، تمام آرزوهایی که بر باد رفت ، همه ای کاش ها، تمام میشدهایی که الان دیگه دیر شده، تمام حرفهایی که در حنجره خفه کردیم، تمام ظلمهایی که به خودمان کردیم ، جاهایی که میتوانستیم برویم و نرفتیم یا باید نمیرفتیم و رفتیم و ….. آنوقته که میمونی سر دوراهی که آیا « من هرگز نمیتونم خودم رو ببخشم » یا ؟؟؟؟!!! و اونجاست که شاید خودت نتونی خودت را قانع کنی که ببخشدت و هیچ کس از خودمون با خودمون رو راست تر نیست (با اجازتون استاد از نوع نگارش شما اقتباس کردم امیدوارم که من رو ببخشید🙏)
باز هم سپاسگزاری میکنم از گروه بزرگوار و ارجمند شادی افزا ، نویسنده محترم و خوش ذوق که با متنهای زیبا ما رو به تفکر وا میدارند
درود بر شما
از دیدگاه زیبا شما حسی به من دست داد ، حس عجیب حسرت که حتی اسمش هم قلب ها را به درد می آورد و ای کاش نکنیم کاری که نماند حسرتی بر دل هایمان . اگر نبخشیم علاوه بر بار سنگینی که سالیان سال مجبوریم بر دوش بکشیم در پایان این راه حسرت می خوریم که چرا زندگیمان را اینگونه با کینه و دشمنی تباه کردیم . آیا واقعا ارزشش را داشت؟ و چقدر زیبا شما این حس را منتقل کردید .
سپاسگزارم