در اول نامه درود و احوال پرسی ، شروعی زیبا برای شروع شادی و انتقال شادی و در ادامه :
” شاد بودن هنر است ، شاد کردن هنری والاتر
لیک هرگز نپسندیم به خویش
که چو یک شکلک بی جان شب و روز
بی خبر از همه خندان باشیم
بی غمی عیب بزرگی است که دور از ما باد
شاد بودن هنر است گر به شادی تو دلهای دگر باشد شاد “
و مفهوم زیباتر از آن :
” خوشبختی از آن کسی است که خواستار خوشبختی دیگران باشد “
و شادی و انتقال شادی به همین سادگی است اگر بخواهیم شاد کنیم و اگر بخواهیم هنرمند شادی باشیم .
نامه ام را تو بخوان
شادی ام اینجا هست . شاید نه به اندازه نزدیکی با تو ، اما هست . دور از تو و شیرین با یادت . و نمی دانم چقدر فاصله ها دلگیر است و آیا هست ؟ دلگیر هست ؟ شاید آنچنان غرق شدم در خود که دگر یاد ندارم آخرین آغوشت را . عشق معنای بزرگی است برای من و شاید برای تو . هنوز اینجا تنها هستم و به امید اینکه این نیز بگذرد و دیدارهایمان تازه شود و چقدر این زمان دیر می گذرد.
شاید طولانی تر از این هم دور از هم بوده ایم اما این یک اجبار است ، اجباری برای ندیدنت و برای نبودن در کنارت . قول می دهم تا دیدمت بگویم دوستت دارم . قول می دهم بگویم که چقدر زیبا شدی و حتی زیباتر از آخرین دیداری که هنوز زیباییش در یادم هست . قول می دهم تا دیدمت بگویم بیشتر در کنارت خواهم ماند و دگر نپذیرم دوری بیش از این را . قول می دهم ، قول بدهم.
به دنبال فرمول انتقال شادی !!
تازه فهمیدم هر چقدر بیشتر بخوانم و تحقیق کنم بیشتر یاد می گیرم که شادی ، شاد بودن و شاد کردن ، آنچنان فرمول و تکنیک خاصی ندارد و مهمترین آموزش شادی این است که خیلی زود دیر می شود. وقت برای انتقاد و گله و شکایت بسیار است ولی لحظه ای تردید برای مهربانی می تواند دیر شود که دگر باز نگردد لحظه تکرارش . شادی یک احساس ناب و خالص است که می توان هدیه داد و هدیه گرفت و به دنبال چیز پیچیده ای نباشید .