جهانی که انسان ها اعتقادات و باورهای شخصی خود را به یکدیگر تحمیل نکنند حتما به سمت صلح و دوستی حرکت می کند.
” ما می توانیم در افکار خود از مرز ها بگذریم ” این جمله زیبا از میشل دو مونتنی نویسنده و فیلسوف دوره رنسانس است ، مونتنی اعتقاد داشت که باید خشک اندیشی ها را کنار گذاشت و به همه اقوام و ملیت ها ، رفتارها ، باورها و اعتقادات آن ها احترام گذاشت . خوردن کله پاچه برای ما ایرانی ها اصلا عجیب نیست و برای مردم قبایل توپی (tupi) در برزیل لباس پوشیدن آزار دهنده است و چیزی به اسم لباس ندارند .
نوع پوشش ، غذا خوردن ، آداب و رسوم و … هر ملیتی در هر کجای این کره خاکی می تواند با هم فرق داشته باشد اما همه آن ها قابل احترام است و عجیب بودن هر کدام از این ها برای کشورها و ملیت های دیگر معیار خوبی برای تشخیص خوبی و بدی نیست و حتی آداب و رسوم نه تنها در یک مکان بلکه در طول زمان هم می تواند تغییر کنند و به گفته مونتنی می توانیم در افکار خود از مرز زمان و مکان عبور کنیم .
تعصب های نابخردانه مقدمه ای است برای جنگ و خونریزی
اگر متعصب نباشیم و رفتار و آداب و رسوم قوم ها و ملیت های مختلف برایمان نابهنجار نباشد به راحتی می توانیم پذیرای یکدیگر در سراسر جهان باشیم ، بیشتر می توانیم به همدیگر احترام بگذاریم و این یعنی صلح و دوستی ، عشق و محبت .
اگر قرار است رفتاری را به عنوان یک رفتار نابهنجار بپذیرم رفتارهای ناشایست و نادرست جنگ و خونریزی را در این دسته قرار دهیم و نسبت به دروغ ، ریا و کلاهبرداری متعصب باشیم و جبهه بگیریم . جنگ در هیچ کجای دنیا پسندیده نیست اما لازم است برای داشتن صلح ، آرامش و دوستی با دروغ بجنگیم و چه خوشایند است بجنگیم با هدف اینکه به صلح و دوستی برسیم .
شاید موضوع این مطلب برای بسیاری تکراری باشد اما یاداوری آن بارها بارها برای هر شخصی در این دنیا لازم و ضروری است که همه ما در هر جایگاهی برای بدست آوردن صلح و آرامش تلاش کنیم که جهانی خارج از هر گونه تعصب های جاهلانه شخصی بهشتی زیباست و شهریست که هر کدام از ما انسان ها دوست داریم هر روز از پشت پنجره خانه مان ببینیم .
یادم می اید در دوران ابتدایی هر کدام از بچه ها مداد رنگی داشتند بعضی شش رنگ بعضی دوازده رنگ و بعضی بیست و چهار رنگ یادم می اید آنهایی که تعداد و تنوع مداد رنگیشان بیشتر بود نقاشیهای بهتری رنگ میکردند . من فکر میکنم در مورد انسانها این گونه باشد هر چه تعداد و تیره باورها بیشتر باشد و تنوع بیشتری داشته باشد جهان زیباتر است احترام به رنگها همان احترام به باورها و تیره هاست و چه قدر نقاشی زیباتر میشود که این رنگها بدون القای نگرش خود باهم و کنار هم زندگی کنند از طرفی بیشتر عقاید و باورها ریشه در سرزمینی دارد که از آنجا می آیند مثلا آنهایی که در جنگل زندگی میکنند تعبیر متفاوتی از خدایشان نسبت به خدای کسانی که در کوه زندگی میکنند دارند به عقیده من جغرافیای زندگی در تعریف باورهای مردم دخیل است و نقش زیادی دارد چنانکه در طول تاریخ میبینیم ( به جز عده کمی ) فاتحان فرهنگ و باور جغرافیایی خود را به جاهای دیگر انتقال داده اند که در بسیاری از موارد هم موفق نبودند به عقیده من آنچه بیشتر از شمشیر در ذهن مردم رشد میکند عشق و محبت است که نمونه زیادی داریم در کتابهای قدما از این دست اتفاقات داریم بارزترین آن شیخ صنعان از عطار بود به هر روی احترام فقط در جهت باور نیست بلکه اصل زندگی اجتماعی احترام است و انسان موجود اجتماعیست پس احترام باید حرف اول و آخر را در مناسبات بزند یا به زبان دیگر اول انسانیت بعد سایر موارد از قبیل جنسیت ملیت مذهب و ….
سپاس از نگارنده محترم طبق معمول بسیار عالی
سپاس از مثال زیبا و توضیحات کاملتان .