آیا به بیش از یک شنونده معمولی نیاز داریم؟

بیش از یک شنونده معمولی

یک شنونده معمولی که فقط به حرف های ما گوش دهد، می تواند بزرگترین یاری رسان و کمک کننده باشد اما همیشه هم اینطور نیست، ما انسان ها گاهی نیاز به یک درمانگر داریم.

اول پذیرش بعد درمان

ابتدا باید بپذیریم که همانطور که جسم گاهی نیاز به درمان دارد روح هم نیاز به درمان دارد اما به دلیل اینکه بعضی اوقات درد روح بی صدا است احساس می کنیم ما بیمار نیستیم و اکثر مواقع به دلیل اینکه تلاش نمی کنیم که خود را درمان کنیم بیماری ما تشدید می شود و حالمان بدتر می شود. دلیل آن چه می تواند باشد؟ شاید یکی از دلایلش این باشد که به خودمان دروغ می گوییم که من خوب هستم. شاید گاهی اوقات حال روحی نامساعد ما به زندگی نه می گوید و به ترس هایمان بله. شاید هم بعضی وقت ها نمی دانیم و این ناآگاهی ما باعث می شود که نتوانیم به خودمان کمک کنیم. اگر این شایدها ذهن ما را پر کرده است و گاهی حال روحی مطلوبی نداریم بهتر است به یک درمانگر یا همان روانشناس مراجعه کنیم، این مسئله به راحتی مراجعه به یک پزشک عمومی برای درمان سرماخوردگی ساده است.

فرق بین یک شنونده معمولی و یک درمانگر

مهمانی ها و جمع های دوستانه مکان مناسبی است که با حرف زدن حال دلمان را خوب کنیم، جایی که فقط گوش شنوایی می خواهیم که بشنود و وقتی نیاز به روانشناس داریم که به شخصی بیش از یک شنونده عادی نیازمندیم.

روان درمانی رابطه ای است بین دو نفر(بیمار و درمانگر) و تعهدی دو طرفه که با حقایق زندگی مواجه شوند تا درمان صورت گیرد. پس با این تعریف، نه درمانگر شنونده صرف است و نه ما باید حقیقت را پشت دروغ هایمان پنهان کنیم. درمانگر به ما کمک می کند که با حقیقت آشتی کنیم. در این مرحله ما به نصیحت نیاز نداریم بلکه نیاز داریم بفهمیم که چه چیزی دروغ است و چه چیزی حقیقت. درمانگر از ما می خواهد که در همین لحظه دویدن را متوقف کنیم و دیگر فرار نکنیم.

رابطه ما با درمانگر یک گفتگوی دو طرفه است و او از ما می خواهد به جای عقایدمان، احساساتمان را بیان کنیم. او کمک می کند که از مخفیگاه خود بیرون بیاییم و با خود آشتی کنیم. ما یاد می گیریم که با آن شخصی که در پشت کلمات، توجیهات و بهانه هایمان پنهان شده است صحبت کنیم.

همه ما در طول حیات خود گاهی به روانشناس نیازمند می شویم. زمانی که بپذیریم که دیگر نباید فرار کنیم و نباید پشت دروغ و ترس هایمان پنهان شویم. یک سرماخوردگی ساده روحی است، اجازه ندهیم تمام بدنمان را تسخیر کند. درمان در ابتدای راه بسیار ساده است.

2 دیدگاه برای “آیا به بیش از یک شنونده معمولی نیاز داریم؟

  1. Mohsen گفته:

    درود بر شما
    برخی به دلیل داشتن نوع نگرش متفاوت و جهانبینی خاصی که دارند انسان را بیشتر از آنکه یک جسم ببیند که شامل گوشت و پوست و خون و رگ و استخوان و … و بیماری را به بخش جسمی بدن مرتبط کنند آنرا یک روح یا یک روان میدانند که بیماری ممکن است از آن نشات گرفته باشد خود من نیز چنین اعتقادی دارم به نظر بنده انسان بیشتر از آنکه یک جسم باشد یک روح است که آن کالبد را جابجا می‌کند اگر بخواهم به صورت عددی مثال بزنم جسم را ۲۰٪ و روح و روان را ۸۰٪ در نظر میگیرم شاید نگاه این دسته به انسان یک نگاه متافیزیکی باشد، تمام سایکیک هیلرها از این دسته هستند آنها اعتقاد دارند برهم خوردن مولکولها در بدن باعث ایجاد بیماری جسمی می‌شود و با استفاده از چاکراها بیماری‌های جسمی را برطرف می‌کنند، هستند در اطرافمان کسانی که این کار را انجام می‌دهند، در پاراگراف اول از ترس فرمودید که من با آن بسیار موافقم اصلا کلمه خود بیماری ( بیم + آری ) مفهومش این است که ما به ترس‌هایمان بله میگوییم به این طریق بیماری اول به روح وارد می‌شود و بعد به جسم، یا در مورد همین کووید حتما شنیدید که اگر از بیماری بترسیم دستگاه ایمنی ضعیف می‌شود و مقاومت بدن در برابر کرونا یا هر بیماری کاهش می‌یابد، بسیار موافقم که انسانها نیاز به یک درمانگر دارند از نظر روان درمانگرها تقریبا تمام مردم دنیا یک نوع بیماری روانی دارند مثلا انفاق‌هایی که در کودکی برایشان افتاده، برای هم سن های من صدای آژیر در هر کشوری و از هر بلندگویی هولناک است، بر طرف کردن بیماری جسمی از طریق روان درمانی پیشینه زیادی دارد ، حتما داستان سلطان محمود و ابن سینا و آن درمان عجیب را میدانید و یا داستان کنیزک و پادشاه که مولانا به آن اشاره می‌کند
    خار در پا شد چنین دشوار یاب
    خار در دل چون بود وا ده جواب
    و یا آنجا که حافظ میفرماید
    دردم از یار است و درمان نیز هم
    دل فدای او شد و جان نیز هم
    به هر حال روان درمانگرا یا همان روانشناسان و روانپزشکان که علم این کار را دارند و با تلاش و ممارست زیاد به این جایگاه رسیده اند می‌توانند مشاورین خوبی در این مورد باشند، باز هم عرض میکنم که این نوع نگرش بنده به زندگی است که شاید از نظر خیلی‌ها در قرن بیست و یکم مضحک و خنده دار باشد ولی من همچنان روی خاکریز باورهایم ایستاده ام و اعتقاد دارم ( «بعش هذا حزنک و هذه کتفی » این اندوه تو و این شانه من )
    بسیار ممنون و سپاسگزارم از متن بسیار زیبا ، به روز و کاربردی شما که نشانگر آگاهی شما بر علوم مختلف است و مطالعه زیاد و دود چراغ خوردن است ممنون و سپاسگزارم از نگارنده محترم و دانشمند و همچنین گروه ساعی و تلاشگر شادی افزا که این بستر را فراهم نموده اند
    تندرست و شاد باشید

    • شادی افزا گفته:

      درود بر شما
      همیشه خواندن متن های زیبایتان لذت بخش است و این نگاه از زاویه های مختلف چقدر دنیا را وسیع تر می کند. تفکیک بیماری به بیم+آری یک نگاه نافذ است با یک دنیا حرف و اندیشه.
      سپاس فراوان

دیدگاه‌ها بسته شده است.