انتظار بی موردی است اگر بخواهیم همه چیز طبق خواسته ما جلو برود یا حتی خوب یا حداقل معمولی باشد اما در دل این سرما و سختی چیزی است به نام ایمان و این را فروغ خوب می داند ” ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد” چیزی که اکثر ما انسان ها در پایان فصل سرما به دنبالش هستیم.
” من سردم است
من سردم است و انگار هیچوقت گرم نخواهم شد
ای یار ای یگانهترین یار آن شراب مگر چند ساله بود؟
نگاه کن در اینجا زمان چه وزنی دارد
و ماهیان چگونه گوشتهای مرا میجوند
چرا مرا همیشه در ته دریا نگاه میداری؟
من سردم است و از گوشوارههای صدف بیزارم”
بعضی وقت ها لازم است که اعتماد کنیم. باور کنیم و ایمان بیاوریم. این باور ما است که اعتماد به نفس را بالا می برد. قدردان ارزش های زندگی، زیبایی های زندگی باشیم. نمی گویم وابسته به داشته هایمان باشیم اما ببینیم با داشته هایمان چه کار تاثیرگذاری می توانیم انجام دهیم.
ایمان داشته باشیم که پیروز می شویم. تفکر اینکه می توانیم پیروز شویم یعنی تضمین پیروزی.
غیرممکن ها با عزم و اراده ما تبدیل به ممکن ها می شوند. مشکلات و چالش های زندگی اراده ما را متزلزل می کند، می دانم. اما اگر به خودمان و خدای خودمان ایمان داشته باشیم تمام این مشکلات می شود تجارب زندگی و در نتیجه می شود موفقیت.
” من این جزیرهی سرگردان را از انقلاب اقیانوس
و انفجار کوه گذر دادم
و تکه تکه شدن راز آن وجود متحدی بود
که از حقیرترین ذرههایش آفتاب به دنیا آمد”
با همه این تفاسیر همچنان نگران هستیم؟ ایرادی ندارد، نگران باشیم. اجازه دهیم افکار منفی به ذهن ما هجوم بیاورند و ببینیم که این افکار می آیند و می روند. ذهن را آزاد از نگرانی نگه داریم. ایمان بیاوریم که حتما راه حلی هست و ما آن را پیدا خواهیم کرد.
” ایمان بیاوریم
ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد
ایمان بیاوریم به ویرانههای باغهای تخیل
به داسهای واژگون شده بیکار
و دانههای زندانی
نگاه کن که چه برفی میبارد
شاید حقیقت آن دو دست جوان بود، آن دو دست جوان
که زیر بارش یکریز برف مدفون شد
و سال دیگر، وقتی بهار
با آسمان پشت پنجره همخوابه میشود
و در تنش فوران میکنند
فوارههای سبز ساقههای سبک بار
شکوفه خواهد داد ای یار، ای یگانهترین یار
ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد …”
و آغاز و انجام همه این باورها و اعتقادات، ایمان به پروردگار است که خودش حواسش به بنده هاش هست، خوب هم هست.
«نگو طفلی دل سپرده یه نفر دلش رو برده
بگو چون عاشقه قلبش تا به حال از غم نمرده
میدونی زندگی سخته بار حرف زور زیاده
اون کسی برده که قلبش رو به دست غم زیاده
نگو طفلکی منم من شهامتم زیاده
هیچ کسی هنوز توو دنیا مثل من که دل نداده
مثل پرواز پرنده توی قلب آسمونا
من دلو به عشق سپردم توی قلب کهکشونا
پر زدم من توی چشمات با تو من پرواز کردم
من از پایان میترسیدم و آغاز کردم»
درود بر شما که عاشقانه می نگرید
تندرست و شاد باشید
درود بر همراه همیشگی شادی افزا
سپاس فراوان