متوجه شدیم فقط با داشتن اطلاعات و آگاهی کافی نمی توانیم همیشه تصمیم درستی بگیریم و بهتر است در موقعیت و شرایط مناسب قرار بگیریم. با این حال باز هم امکان دارد که اشتباه تصمیم بگیریم. چه راهکارهایی وجود دارد که کمتر تصمیم اشتباه بگیریم؟
گوشزدها چه نقشی در تصمیمات ما دارند؟
گوشزد شاید کلمه مناسبی باشد به معنای یادآوری و تذکر دادن برای انجام یک حرکت کوچک که می تواند موثر هم باشد مانند ریز عادت ها
گوشزدهایی که باعث می شود تصمیم احساسی و لحظه ای نگیریم در اکثر مواقع در زندگی ما مفید هستند یعنی گوشزدهایی که باعث می شود در جهت رسیدن به اهدافمان تصمیم درستی بگیریم مثلا گوشزد خوردن چند عدد سیب زمینی سرخ کرده به جای یک جعبه سیب زمینی سرخ کرده در جهت رسیدن به هدف کاهش ۵ کیلو وزن در ماه می تواند بسیار مفید باشد اما اگر در لحظه تصمیم بگیریم طبیعتا از طعم خوشمزه و لذت خوردن حجم زیادی سیب زمینی نمی توانیم به راحتی بگذریم.
پیش فرض ها خوب هستند یا بد؟
دقت کنیم اگر گوشزدها و پیش فرض ها در جهت منافع ما باشند می توانند باعث شود که تصمیمات بهتری بگیریم و در غیر این صورت مخرب هستند. برای مثال به چیدمان قفسه های سوپرمارکت های بزرگ دقت کنیم، مواد ارگانیک و سالم در قفسه های جلویی فروشگاه چیده شده است یا محصولاتی که برای فروشنده سود بیشتری دارد؟ صد البته که مشتری مداری یک بازی برد برد است اما متاسفانه همه این طور فکر نمی کنند. آیا پیش فرض صدای هشدار بستن کمربند ایمنی در برخی از خودروها می تواند ما را ترغیب کند که تصمیم بهتری بگیریم؟
واقعیت داستان زندگی این است که هزاران عوامل خارجی می توانند نقش مثبت و سازنده داشته باشند اما مهم قدرت تشخیص ما است که باعث می شود تصمیم اشتباه یا تصمیم درستی بگیریم و قدرت تشخیص و حل مسئله هم مهارتی است که باید یاد بگیریم و قرص و آمپول خاصی ندارد.
“ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری”
درود بر شما
درست با اشتباه بودن یک تصمیم نسبی است و آن روی سکه را نمیبینیم، همه ما سر دوراهی های تصمیم گیری قرار گرفته ایم و تصمیم گیریهایی هم کرده ایم بعد با خودمان اندیشه کردیم که اگر راه دیگر را انتخاب کرده بودم ممکن بود بهتر باشد اما آیا واقعا اینگونه است ؟ چه میدانیم که ممکن بود چه شود ؟ شاید اگر این اتفاق میافتاد بدتر هم میشد، یا بهتر است اینگونه بگوییم باید ببینیم در چه زمانی و چه موقعیتی تصمیم گرفته شده است ، چیزی که در همه آنها حتما تغییر میکند زمان است، آدمها هر لحظه تجربیاتشان متفاوت میشود ، اب دیده تر و پخته تر میشود و از روی دیگر پشیمانی که اگر این تصمیم را میگرفتم انگاه … اما زندگی انگاه ندارد ، هزاران نفر از اطرافیان خود را میبینیم که راه یک انسان موفق را پیش میگیرند اما با وجود انجام تمام آن کارها حتی به آن شخص نزدیک هم نمیشود دلیلش این است که غافلیم از اینکه او در آن زمان و موقعیت موفق بود یا فکرش برای آن دوره بود . مجموعه علم و دانش و تجربه همچنین تیز هوشی و قدرت تصمیم گیری آنی از یک طرف و همان « ابر و باد و مه و خورشید و فلک » از سمتی باعث میشود که تصمیمی بگیریم حال درست یا غلط تمام . اما باید بدانیم که شاید هر کس دیگری بود همین تصمیم را میگرفت و اما مهمتر از همه به جای سرزنش باید درستش کنیم اکنون وقت ترمیم است نه سرزنش
پای اگر فرسودم و جان کاستم
آنچنان رفتم که خود میخواستم
هر چه گفتم جملگی از عشق خواست
جز حدیث عشق گفتن دل نخواست
بسیار سپاسگزارم از شما نویسنده پر تلاش و پر توان و با دانش و همچنین گروه محترم شادی افزا و همچنین دوست نازنینم که این شعر را نخستین بار از ایشان شنیدم
درود بر شما
آن روی سکه را خیلی زیبا بیان کردید، آری کسی چه می داند شاید این به ظاهر بد، بهترین است.
سپاس فراوان