اکثر ما انسان های خوش بینی هستیم و این طرز فکر و باور از جهت اینکه به آینده امیدوار هستیم بسیار خوب است و طبیعتا تاثیر مثبتی در حال امروزمان هم دارد، اما پذیرش واقعیت چقدر می تواند به ما کمک کند؟ پذیرش واقعیت، بدبینی نیست بلکه واقع بین بودن طبق آمار و ارقامی که وجود دارد باعث می شود که موارد غافلگیر کننده ای که در زندگی برای همه ما پیش می آید را راحت تر بپذیریم.
تاثیر تعصب خوش بینی بر زندگی واقعی
دیروز در یک جلسه بودم و تمام اعضای جلسه تصمیم داشتند برای یک پروژه بزرگ تصمیمی سریع بگیرند. باورها و روحیه های مثبت این عزیزان حال آدم را خوب می کرد و لذت بخش بود اما من از یک چیز نگران بودم که اسم آن را سکته بعد از غافلگیری می گذارم.
من سعی کردم در این جلسه روند گذشته را تا به امروز برای همه یادآوری کنم و اگر حتی رویدادهای غیرمنتظره ای مثل کرونا و جنگ را فاکتور بگیریم روندها می تواند مسیر آینده را تا حدودی برای ما ترسیم کنند. با اینکه هیچ دلیلی وجود ندارد که تاریخ همیشه تکرار شود اما می شود گوشه ای از ذهن این موضوع را در نظر بگیریم تا زندگی کمتر بتواند ما را غافلگیر کند.
بیشتر صحبت های من در این جلسه یادآوری سرعت تکنولوژی، کم شدن فاصله بین نسل ها و این موارد بود که اگر حتی خیلی از این موارد به مذاق ما خوش نمی آید اما اگر سعی کنیم در وضعیت آرامش امروز آن ها را بپذیریم احتمال اینکه از غافلگیری های فردا شوکه شویم یا به اصطلاح دچار سکته غافلگیری شویم کمتر است.
متاسفانه در بین صحبت های من موضوع جلسه توسط دیگر اعضای جلسه به یک سمت خوش بینانه ای هدایت شد و همه تلاش کردند هنوز این تفکر خوش بینانه را برای خودشان زنده نگه دارند.
می پذیرم که این موضوع طبیعی است و همه دوست داریم حال امروزمان خوب باشد و اکثر ما محدودیت ها و موارد تلخ زندگی را برای دیگران می دانیم و احتمال آن را در زندگی خودمان و عزیزانمان کم می دانیم اما پذیرش واقعیت های زندگی که طبق آمار و احتمالات برای همه وجود دارد نه تنها حال امروزمان را بد نمی کند بلکه باعث می شود که آمادگی بیشتری برای رو به رو شدن با وقایای ریز و درشت زندگی داشته باشیم و خود را انسان قدرتمندتری می بینیم و این یعنی افزایش امنیت و حال خوب امروز و فردای ما.
درود بر شما
جمله کلیشه ای و تکراری که آنقدر شنیدیم که حالمان را بد میکند اما من اعتقاد راسخ به آن دارم « نیمه پر لیوان » و آن را برای خودم اینگونه تفسیر میکنم : زندگی هرگز برای من آنگونه که میخواستم و میخواهم باب میل نبوده و نخواهد بود در واقع دنیا برای من و خیلیهای دیگر « گورستان آرزو» بود اما چه کنم تا به حال تلاش کردم از این به بعد هم میکنم تا شرایط را برای نزدیکتر شدن به آن سقف آرزو نزدیک کنم میدانم که «تلاش مفهوم زندگیست» شاید نرسم اما اگر برسم چقدر خوب میشود و خوشبختانه چیزهای زیادی دارم که مقصد را هرچند دور و هر چند دست نیافتنی باشد برایم محتمل تر مینماید چون هر چیزی ممکن است و هر چیزی امکان دارد باید شرایطش را فراهم کنم تا بلکه بشود . این جملات به نظر نگاه خوش بینانه واقعی به زندگیست و بهتر از عبارت « من میدونم ما موفق نمیشیم » است پس میکوشم تا روزنه امید را در خود زنده نگه دارم هر چند کم و هر چند کوتاه و در نهایت – همین که هست – را زندگی کنم خوشبختانه هنوز برای زندگی کردن چیزهای زیبایی وجود دارد کما اینکه خیلی چیزها هم کم است که به آن بخش را هم میبینم اما سعی میکنم خیلی به آن اهمیت ندهم . بسیار زیبا با دقت نظر و مثال عینی درست مثل همیشه خوب و با انرژی و با صلابت نوشتید از شما سپاسگزارم و همچنین از گروه شادی افزا تندرست و شاد باشید
درود بر شما
تبریک میگم، چه باور زیبا و قشنگی دارید. به نظر من هم استفاده از کلمه وحشتناک “باید” که سال ها است آموزش های غلط در ذهن انسان ها ساخته اند بسیار نابود کننده است. شادی افزا هم مثل شما تمام تلاش خود را می کند اما می داند شاید نشود اما همیشه امیدوار است و جلو می رود.
سپاس فراوان