نمی خواهم بماند تا بپوسم ، حرکت می کنم به سمت جلو ، به سوی آینده ای روشن ، هدفمند و پر انرژی . اما از هیاهو و شلوغی امروزی کلافه ام . ذهن آرامی ندارم و دائم با خودم می جنگم ، گاهی عصبانی و خشمگین و گاهی ترسو و مضطرب می شوم . باید به دنبال جا و مکانی برای برگشت به خودم باشم ، در کنار خدای خودم ، آری سکوت خانه من است .
سکوتی به اندازه ، به اندازه زیبایی
زندگی دیوانه وار ، من را از خودم دور می کند . من در سکوت به عشق می رسم و به درونم برمی گردم . سکوت برایم معنای انزوا ، گوشه نشینی و تنهایی نمی دهد . اکنون سکوت برای من آرامش است و امنیت و افکار پوچ و تهی ، خشم و عصبانیت ندارم.
من به سکوت بر می گردم ، به درونم ، تا به عشق برسم . رقابت دیگر در زندگی من جایی ندارد . وقتی میدوم فقط صدای پاها بر سنگ فرش خیابان را می شنوم و فقط صدای پاهای رقیبانم را می شنوم که می خواهند از من سبقت بگیرند . در این دویدن ها صدای عشق شنیده نمی شود .
معنویت واقعی در سکوت است و در سکوت است که می توان با انگیزه و عشق شروع تازه و دوباره ای را تجربه کرد . سکوت را تمرین می کنم ، یک ارتباط آرام و دوست داشتن دو طرفه بین خودم و خدای خودم .
سکوت بهترین راهنمای من است . در سکوت به صدا ، پویایی و اقتدار خودم عادت می کنم . سکوت برای من ترس و خشم را به ارمغان نمی آورد . سکوت مکانی برای پرورش و رشد من است . سکوت قسمت ارزشمند زندگی من است و از آن لذت می برم و یاد می گیرم . اندازه سکوتم را می دانم ، سکوتی به اندازه زیبایی .