در چند مطلب قبل خواندیم که درماندگی از نگاه سلیگمن یک نوع طرز فکر است و افرادی احساس درماندگی می کنند که فکر می کنند که کنترلی روی اوضاع ندارند، البته فقط فکر می کنند. توضیحاتی که این افراد به خود یا حتی دیگران می دهند یکسری توضیحات منفی نگرانه است. در این مطلب رویکردهای توضیحی افراد منفی نگر و مثبت نگر را با هم مقایسه می کنیم.
توضیحات افراد منفی نگر
افراد منفی نگر سعی می کنند در برابر شکست ها و مشکلات توضیحاتی ارائه دهند که موضوع را دائمی جلوه دهند و معمولا از کلماتی مثل همیشه یا هیچ وقت استفاده می کنند، برای مثال: من هیچ وقت نتوانستم ارتباطات خوبی داشته باشم. من همیشه بد شانس هستم. من همیشه فرصت ها را از دست می دهم. این نوع توضیحات یعنی در زمان گذشته، حال و آینده به صورت دائمی این مسائل و مشکلات برای من وجود دارد. جالب این است که این افراد از کنار اتفاقات مثبت زندگی خود خیلی سریع می گذرند که گویی آن ها را ندیده اند و هیچ توضیحی هم درباره اتفاقات خوشایند زندگیشان نمی دهند.
توضیحات افراد مثبت نگر
مثبت نگرها یک مشکل را شرایط خاص می دانند و تمایل به بسط دادن آن مشکل در کل زندگی خود ندارند. افراد مثبت نگر فقط یک یا چند فرصت را از دست داده اند و هزاران فرصت دیگر در زندگی آن ها وجود دارد که به بهترین شکل برای رسیدن به اهداف خود می توانند از آن ها استفاده کنند.
مثبت نگران معمولا برای اتفاقات منفی دلایل خارجی دارند و برای اتفاقات مثبت دلایل داخلی می آورند و برای منفی نگران برعکس است. برای مثال اگر ازدواج دو فرد مثبت نگر به طلاق ختم شود آن ها این طور فکر می کنند که شاید حرف های همدیگر را نمی فهمند و بهتر است مسیر درست زندگی خود را انتخاب کنند اما برای دو فرد منفی نگر دلیل طلاق می تواند این باشد که طرف مقابل نمی فهمد که زندگی مشترک یعنی چی، او چه می داند تعهد بلندمدت یعنی چی. و همینطور برای شکل گیر یک ازدواج، مثبت نگران به عشق و اخلاق اهمیت می دهند و منفی نگران به پول و ظاهر افراد.
درود بر شما
با اجازه شما به جای کلمه «نگر » از کلمه «اندیش» استفاده کردم و متن شما را یکبار دیگر خواندم ، به گمان بنده نوع اندیشه به کلام و کلام به رفتار تبدیل خواهد شد و مجموعه این سه یعنی خرد ، گفتار و رفتار ، اخلاق را تشکیل میدهند و با تعمیم این مسله میتوانیم بگوییم کم کم این نوع اندیشه یا به قول شما نگرش، انسانی با اخلاقی مثبت و یا منفی پدید می آورد از طرفی همین سه رکن در صورت مثبت بودن میتواند بالهایی برای پرواز انسان باشد و در نقطه متقابل نگرش منفی انرژی انسان را صرف سقوط خواهد کرد . مثال زیبای شما در قسمت دوم متن هم جای تامل دارد ، شاید در دنیایی که انسان یکبار زندگی میکند و یکبار میمیرد تحمل رنجی که در نهایت منفعتی [ منفعت نه به لحاظ مالی که به فرمایش قدما به شبی بند است بلکه همانگونه که فرمودید شاید نبود وجه مشترک ] ندارد کار بیهوده ای باشد ، پا را از این جلو تر بگذاریم حتی مرگ هم برای مثبت اندیشان «پایان کبوتر نیست». در نهایت مثبت اندیشان دنیایشان را اینگونه توصیف میکنند « برای راه رفتن در این دنیا کفشهای خودشان را تعویض میکنند به جای فرش کردن تمام دنیا »
بسیار ممنون و سپاس از شما متن زیبا و کاملتان به خصوص در مورد تیتر دوم که شاید با روحیات بنده بیشتر سازگار بود سپاس از شما و گروه شادی افزا تندرست و شاد باشید
درود بر شما
سپاس فراوان