امید شیرین است و به قول قدیمی ها ما به امید زندهایم. اما شاید بشود غیر از امیدوار بودن قدم کوچکی را هم برداشت، پس برداریم اگر میتوانیم.
داستانک هفتاد و یکم
نیم ساعت طول کشید تا به آبجی خانم توضیح دهم که این تو بمیری دیگه از اون تو بمیریها نیست. اما نمیدانم که چرا خواهر گرامی بنده دائما حرف را عوض میکرد، چیزی شبیه فرار کردن یا خود را به کوچه علی چپ زدن. به هر صورت من کل مطلب را از سیر تا پیاز برای او باز کردم و گفتم که باید حواست جمع باشد اما ایشان دائما تلاش میکرد که موضوع را عوض کند و مرتب میگفت که فکرش را نکن درست میشه و طوری حرف میزد انگار من میخواستم خراب بشه. هر چه من مستقیم و غیر مستقیم میخواستم حالیش کنم که احتیاط شرط عقل است ظاهرا تاثیری نداشت. در حین صحبتهای ما مادر اصرار به خوردن میوه داشت و مرتب تکرار میکرد که چیزی بخورید. سرانجام تصمیم گرفتم در حالی که پرتقال آبداری میخوردم خودم قدم کوچکی بردارم و امیدوارم که شروعی باشد برای ادامه موفقیت آمیز این ماجرا.
داستانک هفتادم
خواستم برای دلداری دادن او جلو بروم اما نتوانستم. یعنی برم جلو چی بگم؟ حالا به فرض هم دلداری دادم چه دردی را دوا میکند؟
آن طرف خیابان دست فروشی آش گرم میفروخت، رفتم و یک کاسه آش خریدم. دوباره برگشتم به سر جای اولم، اما این بار میدانستم میتوانم حداقل یک درد کوچک را دوا کنم. رفتم و کاسه آش داغ را به او دادم. لبخندی به او زدم و گفتم: مال تو، بخور تا سرد نشده. نگاهم کرد و آش را گرفت و با لبخند معصوم کودکانهاش تشکر کرد.
داستانک شصت و نهم – قدم کوچکی برداریم
نمیدانم شما به پا قدم اعتقاد دارید یا نه. اما من دارم و مخصوصا من و بانو(همسرم). تعریف از خودمان نباشد هر کجا میرویم اولش خلوت است و پشت سرمان شلوغ میشود، اگر پا قدم ما نیست پس چیست؟ اتفاقی است؟ یعنی ما(من و همسرم) در شلوغی مکان مورد نظر هیچ نقشی نداریم؟ اعتقاد ندارید و باور ندارید بخاطر اینکه شاید جایی که ما انتخاب کردیم مکان درستی نبوده است که اگر انتخابمان درست باشد همه شما ایمان می آوردید که پا قدم ما خیلی هم سبک است، نه؟
میدانم شبیه داستان نشد و خیلی سربسته گفتم، دلم گرفته است و این روزها دوست دارم پای من و شما جایی فرود آید که نیاز باشد. نیاز باشد که کسب و کاری رونق گیرد، لبخندی بنشیند و داخل سفرهها حداقل اندازهای باشد که هیچ پدری را شرمنده خانوادهاش نکند. شروع تلخی بود اما اگر بشود کاری کرد حتما پایانهای شیرینی خواهد داشت. پا بگذاریم هرجا که می توانیم و لازم است که حتما سبک خواهد بود.