این ها را من آفریده ام، آفریده ذهن من است 

این ها را من آفریده ام: دیگه از من گذشته، دیگر دیر شده است، وقت کافی ندارم، فلانی با من خوب نیست، چقدر انسان ها بی نظم و بی مسئولیت شده اند، حالم بد است، درآمدم خوب نیست، نمی شود با این درآمد کم زندگی خوبی داشت و هزاران چیز دیگر.

اصلا جای نگرانی نیست من هم که این مطلب را می نویسم در بسیاری از مواقع این جملات را در زندگیم تکرار می کنم و اینجا هم نمی خواهم دنبال مقصر بگردم و بحث اینجاست که آیا همه این موارد واقعیت دارند یا ذهن ما آن ها را ساخته است؟ و به عبارت دیگر می شود قبل از اینکه احتمال داشته باشد این موارد در دنیای واقعی رخ دهد و آن ها را از نزدیک لمس کنیم از ذهن خود پاک کنیم؟ اصلا آیا اعتقاد دارید که همه مسائلی که در دنیای بیرون اتفاق می افتد ابتدا در درون ما شکل می گیرد البته شاید موارد نادر و استثنایی باشد که این طور نیست اما به طور کلی این موضوع را قبول دارید؟

آفریده ذهن من است 

اجازه بدهید یک تجربه از زندگی خودم برایتان بگویم: من همیشه با افرادی که در شغل های فنی و تاسیساتی و تعمیراتی فعالیت می کردند مشکل داشتم و این باور همیشه در ذهن من بود که این افراد انسان های کاملا بی نظم و بد قولی هستند و بیشتر این مسئله برایم مهم بود که بی نظم هستند و خوش قول نیستند و به کیفیت کار خیلی توجه نمی کردم و احساس می کردم که طبق تعهد و تخصص آن ها باید کیفیت کارشان در حد عالی باشد اما از نظر بد قولی حتی یکبار هم نشده بود که من با یک فرد تعمیرکار قرار بگذارم و به موقع و سر وقت برسد و تاخیر این افراد حتی بعضی وقت ها بیش از یک یا دو روز طول می کشید و من در تمام این مدت زمان تاخیر حرص می خوردم و با خودم نشخوار فکری می کردم که چرا این افراد این گونه بی نظم هستند و برایشان وقت دیگران ارزشمند نیست؟

اما چند ماه پیش با خودم فکر کردم آیا همه این افراد این گونه اند یا هستند افرادی که کارشان را خیلی منظم و دقیق و سر وقت با بهترین کیفیت انجام می دهند؟ و به این باور رسیدم که هستند و در نتیجه در همین چند ماه اخیر چند مورد جدیدی که من در این صنف نیاز داشتم با نظم و خوش قولی کارشان را با بهترین کیفیت انجام دادند و به این باور رسیدم که می شود طوری فکر کرد که انسان هایی که دوست داریم و با خصوصیات و صفات دلخواه ما سر راهمان سبز شوند. پیشنهاد می کنم شما هم امتحان کنید.