همسر جان از خواب بعد ازظهر با صدای زنگ موبایل زودتر از من بلند شد و من همینطوری که روی تخت دراز کشیدم می گویم کجا ؟ همسر جان می گوید : کلاس ، من می گویم : گردو نداریم تو راه برگشت گردو هم بخر . همسر نگاهی با لبخند به من می کند و از اتاق خارج می شود و من هم که دیگر خیلی در یک روز تعطیل خوابیده ام بلند می شوم می آیم که بنویسم .
این تعادل زندگی نیست ؟
واقعا چند نفر تصور این موضوع را هم می کردید ؟ البته من که سال ها است در دنیای آنلاین و اینترنت زندگی می کنم هم می دانستم بالاخره دنیا به این سمت می رود و هم دوست داشتم که چنین اتفاقاتی بیفتد ، البته اعتراف می کنم من هم مثل همه شما غافلگیر شدم که یک دفعه کل دنیا درگیر ویروس اینچنینی شود و باعث شد قسمتی از زندگی بسیاری از ماها در اینترنت شکل گیرد .
کلاس آنلاین ، سایت های اینترنتی ، شبکه های مجازی و … اگر درست استفاده شود باعث برقراری تعادل زندگی می شود ، کلاس های آنلاین ، سایت های که به اینگونه من دارم در آن تولید محتوا می کنم و می نویسم ، فروشگاه های اینترنتی و … ، همه و همه دنیای آنلاین شادی هستند .
اینترنت باعث آرامش و آسودگی برای افرادی که مصرف کننده هستند و حس خوب کسب درآمد در این روزها برای آنان که تولید کننده هستند ( تولید کننده را از این لحاظ می گویم که فقط نیاز نیست کالایی را تولید کنید ، همین نوشتن هم به شکلی تولید است و یک تولید محتوا متنی )
تعادل زندگی در دستان شماست
همیشه به خودم می گویم این همه ماشین در خیابان چکار می کنند ؟ چرا انسان ها مجبورند بخشی از زندگی خود را در ترافیک بگذرانند ؟ الان می دانم یکسری دارند به من حمله می کنند که زیرساخت ها خراب است ، خیابان ها استاندارد نیست و از این حرف ها . باور کنید من بیش از ۱۵ سال است گواهی نامه رانندگی دارم و هنوز اقدامی برای رانندگی انجام نداده ام و همیشه با وسایل نقلیه عمومی در شهر خیلی خوش و خرم رفت و آمد می کنم .
کاری ندارم و جسارت به هیچ کسی نمی کنم و نمی خواهم حرف های تکراری بزنم و برای خیلی ها شاید وسیله نقلیه شخصی لازم و ضروری باشد و می پذیرم . بحث من اینجا بحث تعادل زندگی است ، بحث آرامش زندگی است که با کم کردن ترافیک و آلودگی می توانیم تعادل بین دنیای آنلاین و سنتی را برقرار کنیم و زندگی شادتری داشته باشیم.
در پایان یک جمله را شجاعانه به عزیزانی می گویم که در این روزهای تعطیل در شمال و جنوب کشور بخاطر اینکه ماه هاست که راست یا دروغ در خانه مانده اند و به اصطلاح خودشان پوسیده اند و الان می خواهند بادی به کله مبارکشان بخورد ، من خودم را معرفی می کنم ، من یک شلغم هستم و همچنان با افتخار در خانه می مانم .