زندگی بازی عجیبی است و ما انتخاب می کنیم که چگونه بازی کنیم، منطق یا احساس ؟ طبیعتا در شرایط مختلف رفتارهای ما منطقی یا احساسی خواهد بود اما آیا اکثرا تصمیم های منطقی یا احساسی ما درست است؟ در این مطلب دو نظریه مطرح را با هم بررسی می کنیم تا بتوانیم از این به بعد تصمیمات بهتری در زندگی بگیریم.
نظریه مطلوبیت (utility theory)
این نظریه بر اساس منطق است و انتخاب ما انتخابی است که برای ما سودمند باشد و به ما منفعتی برساند. برای مثال در نظر بگیرید که شما ۱۰۰ تومان(۱۰۰ میلیون تومان) پول دارید و دو انتخاب پیش روی شما است، یا ۵۰ تومان(۵۰ میلیون تومان) می گیرید و حالا ۱۵۰ تومان دارید یا برای به دست آوردن ۱۰۰ تومان دیگر ۵۰ درصد ریسک می کنید یعنی شیر و خط می اندازیم و با احتمال ۵۰ درصد شما یا ۱۰۰ تومان دیگر به دست می آورید یا احتمال ۵۰ درصد دیگر هیچ چیزی به دست نمی آورید و فقط همان ۱۰۰ تومان اولیه را دارید. انتخاب شما کدام است؟ این یک نظریه است و می تواند انتخاب شما هر کدام از این دو گزینه باشد اما طبق منطق نظریه مطلوبیت اکثر آدم ها گزینه اول را انتخاب می کنند و ترجیح می دهند برای به دست آوردن ریسک نکنند و ۵۰ تومان قطعی را بپذیرند.
نظریه دورنما یا چشم انداز (prospect theory)
در اکثر مواقع به دست آوردن ترس ندارد اما در بیشتر اوقات از دست دادن ترسناک است و به همین دلیل انسان ها حتی ریسک های خیلی کوچک زندگی را از ترس از دست دادن نمی پذیرند با اینکه می دانیم همین ریسک های کوچک عامل اصلی رسیدن به موفقیت، خواسته ها و آرزوهای ما است.
در این نظریه معمولا احساسات جای منطق را می گیرد برای مثال فرض کنید اکنون ۲۰۰ تومان پول دارید و مجددا دو گزینه پیش روی شما است یا می توانید انتخاب کنید که ۵۰ تومان از دست بدهید و دارایی شما به ۱۵۰ تومان برسد یا می توانید ریسک کنید و ۱۰۰ تومان را با احتمال ۵۰ درصد از دست بدهید یعنی با یک شیر و خط یا ۱۰۰ تومان از دست می دهید یا دارایی شما همان ۲۰۰ تومان باقی می ماند. گیج نشوید، اگر باز می خواهیم منطقی تصمیم بگیریم بر اساس نظریه مطلوبیت انتخاب می کنیم که قطعی ۵۰ تومان را از دست بدهیم و دارایی ما به ۱۵۰ تومان برسد اما وقتی احساسی تر تصمیم بگیریم و ریسک از دست دادن را می پذیریم اینجا است که نظریه دورنما مطرح می شود. (ترسِ از دست دادن بیشتر، باعث می شود که احساسی و بدون منطق ریسک کنیم)
منطق یا احساس بستگی به شرایط تغییر می کنند
مثال پولی در این مطلب به خاطر این بود که سریع تر متوجه شویم موضوع از چه قرار است اما ما در تمام مراحل زندگی یا احساسی تصمیم می گیریم یا منطقی، یا تصمیمات ما قسمتی بر اساس منطق است یا قسمتی بر اساس احساس که طبیعتا انتخاب های ما به شرایط مختلفی بستگی دارد.
برای مثال پولی که در بالا آورده شد بستگی دارد این مقدار پول چقدر دارایی زندگی ما است و به دست آوردن یا از دست دادن آن چقدر در زندگی ما تاثیر دارد. دارندگان مدال برنز در المپیک معمولا خوشحال تر از دارندگان مدال نقره هستند چون آن ها که نقره گرفته اند در یک قدمی مدال طلا بوده اند و مدال طلا را از دست داده اند و آنان که برنز گرفتند در مقایسه با نفرات چهارم، پنجم و … که هیچ چیزی به دست نیاورده اند صاحب یک مدال ارزشمند برنز هستند. یعنی مقایسه هم می تواند در تصمیم گیری های ما نقش داشته باشد.
حال خوب و شادی زندگی نتیجه تصمیم گیری های درست است که با تمرکز بر روی دانش و مهارتی که داریم، بتوانیم در شرایط مختلف بهترین تصمیم را بگیریم.
درود بر شما
همانطور که شما بهتر میدانید انسانها از دو بخش جسم ( بخش ظاهری ) و روح (مجموعه آنچه نمیبینیم ) تشکیل شده است شاید بهتر است اینگونه بگوییم انسان حجم اشغال کرده در فضا و احساس نامتناهی که مقدارش اصلا مشخص نیست و مانند جسم که از استخوان و قلب و ریه و دست و پا و … تشکیل شده، آن بخش دیگر هم شامل احساس ، علاقه ، ذهن ، یادگیری و … میشود که اتفاقا در بیشتر موارد معرفی نامه انسانها هم میشود (همانطور که در متنهای قبل فرموده بودید) گاهی انسان خود را با احساسش معرفی میکند و البته نیکوست که دیگران از زاویه احساس آدم را معرفی کنند مثلا «فلانی آدم مهربانی است » گاهی همین روح و احساس ممکن است جسم را هم تحت الشعاع قرار دهد مثلا «فلانی با وجود چهره اخمو ولی انسان شادی است» اینجا عمل شاد بود بر جسم اخمو غلبه کرده است. ترس ، شجاعت ، ریسک ، قناعت ، تکبر ، غرور، صداقت و … هم جزیی از همان احساسات است یا همان نرم افزاری که ما نمیبینیم و شخصیت یک فرد بنا بر تجربه در برخورد هنگام استفاده از هر کدام از اینها متفاوت است و مهمتر هیچگونه معیار برای اندازه گیری آنها وجود ندارد، مثلا برخورد دو نفر فارغ از هر چیز نسبت که یک مسئله مشترک متفاوت است در مورد همین سوال شما دو نفر که قرار است در مورد آن مبلغ ریسک کنند فارغ از جنسیت و تابعیت و … در لحظه ممکن است تصمیم مختلفی بگیرند و نمیشود گفت که چه کدام ریسک پذیر تر هستند.
در آخر کاش تمام تصمیمات احساسی انسان به همان ریسک مالی محدود میشد و سر دوراهی های احساسی دیگر قرار نمیگرفت آنجا که مجبور است از بین دو احساس یکی را انتخاب کند، دردناک است، و کاش و ای کاش تمام یک بازی ایروپولی بود . بسیار سپاسگزارم از شما نویسنده محترم ، همواره از خواندن مطالب شما لذت میبرم ، سپاس از شما و گروه شادی افزا ، تندرست و شاد باشید
درود بر شما
با صحبت های شما کاملا موافقم و طبق فرمایش شما “کاش و ای کاش تمام یک بازی ایروپولی بود”
سپاسگزارم