زندگی سوا کردنی نیست و درهم است و هنر زندگی کردن در آغوش کشیدن شادی های کوچک زندگی است. اگر لحظات غم وجود دارد بدون شک لحظات شادی هم بی شمار است.
اجازه دهید بخش کوچکی از زندگی خودم را برایتان تعریف کنم چیزی که من هم تا چند سال پیش به عنوان یک زندگی ناعادلانه از آن یاد می کردم و هر چند هم تا به امروز سخت بوده است و همچنان کم و بیش ادامه دارد اما یادگرفتم که از کوچکترین شادی های زندگیم استقبال کنم و خوشحال شوم.
شادی های کوچک و زندگی من
داستان مربوط می شود به سال ها پیش، حدود ۴ تا ۵ سالگیم. مادرم ناراحت بود و گاهی داد می زد و من به آغوش او پناه می بردم و مادر تلاش می کرد که من را آرام کند و ظاهر ماجرا را برایم خوش و خرم به تصویر بکشد. کمی بزرگتر شدم اما هنوز ماه ها یا شاید سال ها نمی توانستم آرام بخوابم، نه ظهر و نه شب. بالاخره متوجه شدم که برادرم یک نوع بیماری دارد که ذهنش اجازه آرامش به او نمی دهد و تمایلی زیادی به حرف زدن دارد. حرف می زند بدون اینکه متوجه باشد در مورد چه چیزی صحبت می کند و نه زمان می شناسد و نه مکان و این موضوع برای من، مادر و خواهرم پررنگ تر بود.
اکنون خدا را شکر بعد از مدت ها بهتر است با اینکه هنوز با قرص و داروهای زیاد هر روز صبح را به شب می رساند اما آرام تر است و هم خودش و هم نزدیکانش زندگی آرام تری را دارند.
آرامش، آرامش، آرامش. حال می فهمم خواب راحتی که اکثر ما انسان ها از این نعمت ارزشمند برخوردار هستیم و حق مسلم خود می دانیم میلیون ها نفر در جهان از آن بی بهره هستند.
حتما در زندگی همه ما مشکلات زیادی وجود دارد که شاید از آن ها به عنوان بی عدالتی های دنیا هم یاد می کنیم اما در پس تمام این مشکلات یا بی عدالتی ها که از کنترل ما خارج است حکمت بزرگی نهفته است که نیاز دارد دقیق تر نگاه کنیم تا ببینیم.
فراموش نکنیم اگر تاریکی شب نبود روز معنایی نداشت. اگر این همه بی نظمی و هرج و مرج نبود لذت نظم و ترتیب را نمی فهمیدیم. “رنج های زندگی همان نورهایی هستند که به تلاش ما معنا می دهند”. باید رو به رو شویم، ببینیم، لمس کنیم تا تفاوت ها را درک کنیم و تضادها را متوجه شویم و آنگاه می توانیم تشخیص دهیم و شادی های کوچک زندگی را بفهمیم و از آن لذت ببریم.
درود بر شما
تحت تاثیر متن امروزتان متالم شدم ، مدتی است که به مطالبان خیره شدم تا چیزی برای نوشتن پیدا کنم ، همه ما به هر حال و به هر دلیل ممکن است درگیر مسایل اینچنینی کمتر یا بیشتر بوده ایم به قول خودتان «بی عدالتیهای دنیا » و این تمامی ندارد ، چه میشود کرد با جبر زمانه؟ باید به حرکت درست و در مسیر درست ادامه دهیم و یکی از این مسیرهای درست شادیست ، در صورتیکه شادیها را در آغوش بگیریم هر چند کوچک طبق قوانین جذب آن را جذب خواهیم کرد ، من فکر میکنم علاوه بر اندازه ، عمق شادی هم مهم است، شادیهای عمیق حتی خاطرات تلخ را هم از بین میبرد این را حداقل من تجربه کردم ، شادیهای عمیق مثل سرمای کویر است شاید هوا در کویر خیلی سرد نشود ولی سرمایش استخوان سوز است این را تا کسی تجربه نکرده باشد متوجه مفهوم آن نمیشود ، من هم مثل شما و مثل خیلیهای دیگر درگیر مشکلات متعددی بودم و همچنان هستم به لطف دوست عزیزم متوجه شدم که شادی هر چند کوتاه هر چند کم را باید جذب کرد و از آن سپاسگزاری کرد و انرا در آغوش کشید تا عمیقا در جان انسان رخنه کند آنگاه اثر بخشی آن را در زندگی حس خواهیم کرد .
استاد ارجمند جناب اقای خسروی بخشی از شادی روزانه من مدیون متنهای زیبای شماست از شما سپاسگزارم ، همچنین گروه محترم شادی افزا که این بستر را برای هم اندیشی فراهم نمودند تشکر و قدردانی میکنم ، شاد و تندرست باشید
درود بر شما
سپاس از حس همدردیتان . اما همانطور که خودتان هم فرمودید همه انسان ها با چنین مسائلی در زندگی درگیر هستند، حال بعضی ها بیشتر و بعضی ها کمتر و چه پسندیده است که بپذیریم، بفهمیم و شاد باشیم. شادی یکی از بزرگترین نعمت های پروردگار است، کم لطفی و ناسپاسی است که اگر عاشقانه در آغوشش نگیریم.
سپاس صمیمانه که همچنان پرمهر و عاشقانه می نویسید و ما هر روز می خوانیم و لذت می بریم.