” نگرانی گونه ای از بهانه است ” این جمله زیبا از استاد شاهین کلانتری یادآوری خوبی است که فرار کردن بجای پذیرش فقط درد را بیشتر می کند و اگر به دنبال درمانیم پس باید کاری مثبتی در جهت درمان انجام دهیم اگر نمی توانیم پس چرا نگرانیم ؟
سخت است می دانم اما عمیق شدن در این موضوع خودش کمک می کند که از نگرانی هایمان بکاهیم قبل از اینکه حتی هیچ گونه اقدام خاصی انجام دهیم .
چرا نگرانیم ؟
فلسفه نگران شدن چیست ؟ یعنی چه اتفاقی می افتد که ما نگران می شویم ؟ دلیل اصلی نگرانی ها ، ترس و استرس ، حفظ بقا است . مغز ما نگران می شود و می ترسد بخاطر اینکه می خواهد مهمترین وظیفه خود یعنی زنده ماندن ما را به نحو احسن انجام دهد و دائما به ما گوشزد می کند که مواظب باش زندگیت در خطر است .
گاهی متاسفانه نگرانی های ما مسئله مرگ و زندگی است اما حتی اگر این نگرانی برای خودمان هم باشد باز با آرامش و خونسردی و روحیه خوب به زنده ماندن خود کمک می کنیم .
داستان این است که مغز مقصر نیست و ذهن ماست که فرمان نادرستی به مغز می دهد و مغز فقط می گوید چشم . خیلی ساده است ذهن را درست آموزش دهیم تا فرمان درستی به مغز دهد .
نگرانی باعث می شود مکانیسم مغز به هم بریزد ، تمرکز ما پایین بیاید و حتما انسان نگران با قدرت کمتری می تواند کنترل امور را به عهده بگیرد .
خونسرد باشیم ، آرام باشیم و نگران نباشیم فقط شعار نیست بلکه باید به درستی به این موارد عمل کنیم تا راندمان کاری که می خواهیم انجام دهیم را بالا ببریم . اگر هدفمان کمک کردن است و می دانیم که نگرانی مخرب است پس چرا نگرانیم ؟ و اگر نمی خواهیم کمک کنیم حتما نگرانی بهترین بهانه است که از زیر کار در برویم .
باز هم می گویم سخت است خیلی سخت است و در بعضی از موقعیت ها و زمان های خاص چاره ای جز نگران شدن نداریم اما مدام به خودمان تلقین نکنیم که مادرم و باید نگران باشم ، مدیریت این کار دست من است مگر می توانم نگران نباشم . بله می شود اگر می خواهیم همه چیز بهتر باشد پس سعی کنیم کمتر نگران شویم . نگرانی یک امر غریزی نیست بلکه کاملا تحت کنترل است و فقط نیاز به تمرین و تکرار دارد . من هم از امروز مثل همه شما تمرین می کنم تا کمتر نگران شوم .
درود فراوان بر شما
نمیدانم که دیدگاه امروز خود را چگونه بیان کنم و این من را نگران میکند ، آری نگران البته که من هر روز با دغدغه نظر خودم را مینویسم به امیدی که مقبول واقع شود.
مجموعه ای از پوست و گوشت و استخوان و مو و خون و اب انسان را تشکیل نمیدهد چیزی به نام روح و احساس و عواطف بخش دیگری از انسان است که او را نسبت به مخلوفات دیگر متمایز میکند این بخش از وجود ماست که باعث میشود ما خوشحال ، غمگین ، آرام ، خشن ، مهربان ،نگران ، بیخیال ، امیدوار ، مضطرب و …. باشیم یکی از بزرگترین ایرادات آدم افراط و تفریط است مثلا در مورد همین نگرانی اگر کسی کندرو باشد بیخیال است و اگر تندرو مضطرب، اما دسته میانه رو که اتفاقا مورد بحث امروز من هستند آدمهای دغدغه مند هستند یا نگرانهای امیدوار،
آدمها با احساس زیباتر میشوند، نگرانی میتواند احساسات را در انسان برانگیخته کند اینکه من نگران آینده فرزندم باشم و او را به امید فردایی روشن روانه مدرسه کنم یا چشمهای نگران که مسافری را بدرقه میکند پست سرش اب میریزد به امیدی که به سلامت برگردد یا نویسنده ای که نگران آینده است با امید مینویسد تا گره ها کور نماند این زیباترین احساس است، این که بدانی اگر با ناراحتی وارد جایی بشوی کسی را نگران کردی باعث میشود که ناراحت و عبوس نباشی
من فکر میکنم پادزهر نگرانی امید است و این دو میتوانند چقدر مکملهای خوبی برای یکدیگر باشند، ما به آینده فکر میکنیم نگرانش میشویم با انرژی مثبت و امید راه کار می اندیشیم با تلاش مقدمات بدست آوردنش را فراهم میکنیم این دغدغه مندی کار درستیست، ولی اگر بخواهیم با اضطراب هم خواب و خوراک از خودمان و هم اطرافیانمان بگیریم اضطراب جلوی تمرکزمان را بگیرد نه در حال زندگی کنیم و نه آینده درستی ترسیم کنیم این ناپسند است. اجازه بدهید یک جمله روزمره را کمی به چالش بکشیم ؛ «مراقب خودت »باش انگار دست کسی را روی شانه هایت حس میکنی که میگوید «نگرانتم نذار انفاقی برات بیافته ولی تو نگران نباش من هستم برو موفق باشی »
شاید به قول مولانا
آتش است این بانک نای ونیست باد
هر کس این آتش ندارد نیست باد
یا ساده تر « سر بی درد سنگ است »
شادی افزایی های عزیز ، نگارنده محترم: میدانم که هر روز دغدغه مند و نگران و با وسواس زیاد به امید فردایی بهتر ، شادتر ، سالمتر مینویسید نمیدانم چگونه میتوانم از شما تشکر کنم سپاس یک کلمه است که ان را از اعماق وجودم تقدیم شما میکنم سپاسگزارم
درود بر شما
فرمایش شما کاملا صحیح است و این نوع نگرانی ها که شما به آن اشاره کردید یک جور دغدغه است برای آینده ای بهتر که طبیعتا به اندازه اش خوب است . مثال جالبی زدید : وقتی به کسی می گوییم مراقب خودت باش یعنی نگران طرف مقابلمان هستیم و اگر این جمله معنی واقعی خود را داشته باشد و عاشقانه بیان شود برای اشخاصی به کار می بریم که برایمان مهم هستند و دوستشان داریم و در اصل یک جور نگرانی عاشقانه است و این خیلی زیباست . می دانم که متوجه شدید که منظور من از بیان نگرانی در این مطلب ، نگرانی های وسواس گونه ای است که نه تنها هیچ کمکی نمی کند بلکه بسیار مخرب است و در حقیقت یک جور بهانه است برای فرار از بار مسئولیت های زندگی .
باز هم اگر کلمات را به درستی کنار هم قرار ندادم که منظورم را به مخاطب انتقال دهم عذر خواهی می کنم و سپاس از شما که انقدر دقیق و نکته سنج هستید .